kivaaz

مدیریت آب در شرایط کم آبی در باغات پسته

مدیریت آب در شرایط کم آبی در باغات پسته

 کم آبیاری در باغات پسته

با توجه به اینکه مناطق پسته کاری کشور با بحران کمبود آب رو به رو هستند و از سوی دیگر، اطلاعات بسیار کمی در مورد اثر حذف آبیاری در زمستان بر فیزیولوژی درختان پسته وجود دارد، باید تدابیری اندیشید تا حداقل در زمستان که درختان پسته نیاز آبی کمی دارند، کم ترین مصرف آب را داشته باشیم. می توان با جلوگیری از هدر رفت آب های زیرزمینی در فصل زمستان و ذخیره کردن آن برای تأمین آب مورد نیاز درختان در فصل رشد، تنش وارد به درختان پسته در این زمان را کاهش دهیم.

نتایج کم آبیاری دراز مدت در طول فصل رشد در درختان پسته نشان داد که تمام فرایندها و پارامترهای گیاهی تحت تأثیر تنش آبی قرار گرفتند. حساس ترین پارامترها در پسته به ترتیب به شرح زیر بود ( حساس ترین مرحله رشد در ابتدای لیست می باشد): ١- پوکی و سقط جنین ۲-خندانی پوست استخوانی ٣- تعداد دانه در درخت ۴- رسیدگی ۵- وزن و اندازه میوه

کم آبیاری تنظیم شده در باغات پسته (RDI)

اغلب باغهای پسته کالیفرنیا در نواحی قرار دارند که هزینه تأمین آب زیاد است. در سال های خشک نه تنها هزینه تأمین آب زیاد است بلکه به آسانی نیز در دسترس نمی باشد. کم آبیاری تنظیم شده (RDI)، روشی است برای اعمال تنش خشکی در طول دوره های مشخصی از رشد درخت جهت کاهش مصرف آب، بطوری که اثرات منفی تنش آبی بر تولید میوه و کیفیت آن حداقل گردیده و یا کاملا حذف شود. این روش کم آبیاری با روش قبلی یعنی کم آبیاری یکنواخت در طول فصل متفاوت است. چرا که در این روش، کم آبیاری به دوره های مقاوم درخت به کم آبی، محدود می گردد. اولین بار این روش بر روی میوه های هسته دار در استرالیا و نیوزیلند استفاده شد. موفقیت RDI در مورد این گیاهان شامل اعمال تنش در دوره ای است که رشد رویشی و زایشی کند می باشد. این روش در مورد درختان پسته در سال ۱۹۸۹ با پیشنهاد دو دوره مقاوم به تنش آبی، شروع گردید:

۱) از اواسط می تا اوایل ژولای (اواخر اردیبهشت ماه تا اواسط تیرماه)، (مرحله رشد دوم)، یعنی دقیقا بعداز توسعه کامل پوست استخوانی و قبل از رشد سریع مغز

۲) پس از برداشت محصول به این دلیل تأکید بر روی اعمال تنش در مرحله ۲ می باشدکه این مرحله بعد از فلش رشد اولیه بوده و رشد میوه در آن حداقل می باشد. همچنین فرایند اولیه رشد میوه در طول این دوره، ضخیم شدن پوست استخوانی (چوبی شدن) می باشد و بنابراین با اعمال تنش، راندمان استفاده از آب نیز افزایش می یابد.

در مطالعه ای در مقیاس بزرگ در یک پروژه ۴ ساله، سطوح زیادی از تنش خشکی را در دوره های ذکر شده در بالا و در یک باغ با ریشه های عمیق مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که آبیاری در حد ۲۵ تا ۵۰ درصد مقدار ETC ( تبخیر و تعرق گیاه) در طول مرحله ۲ و پس از برداشت اثری بر روی میزان تولید محصول نداشت. در ضمن باید از بروز تنش خشکی در طول مرحله 3 ( اواسط تیرماه تا زمان برداشت) جلوگیری نمود.

آزمایشات زیادی با همکاری کشاورزان از سال ۱۹۹۲ انجام شد و نتایج نشان داد با کاهش میزان آب آبیاری به اندازه ۵۰ درصد ETC (تبخیر و تعرق گیاه) در طول مرحله ۲ و یا پس از برداشت، هیچگونه اثر منفی بر گیاه مشاهده نشد. به علت رطوبت پایین تر در باغ ، در زمان اعمال کم آبیاری، لکه دار شدن پوست استخوانی بر اثر بیماریهای قارچی نیز کمتر بود.

در بعضی از حالات میزان خندانی پوست استخوانی نیز در تیمارهایی که در طول مرحله ۱ از زمان ظهور برگها تا اواخر اردیبهشت) کم آبیاری شدند، بطور قابل ملاحظه ای بیشتر بود. این مسئله را چنین می توان توجیه کردکه تنش های نسبتا متوسط باعث کاهش اندازه و ضخامت پوست استخوانی می گردد. با ضعیف شدن پوست استخوانی و ایجاد فشار اضافی در اثر رشد مغز، پوست استخوانی آسان تر شکاف خورده و بیشتر باز می گردد. از طرف دیگر تنش خشکی در مرحله ۱ باعث کوچکتر شدن میوه در زمان برداشت می گردد. |

تحقیقات انجام شده بر روی آتلانتیکا و PG1 نیز نشان داد که اعمال تنش خشکی در مرحله ۱ اگرچه باعث کوچک شدن میوه می گردد، ولی درصد خندانی پوست استخوانی را افزایش می دهد. تحقیقات جدید نشان داده که با اعمال تنش در مرحله ۱ میزان دهن بست تا ۵۰ درصد کاهش می یابد، در حالی که اندازه میوه در حدود ۴ تا ۸ درصد کاهش نشان می دهد. بنابراین اگر کشاورزان درصددهن بست بالایی را در زمان برداشت دارند، اعمال تنش خشکی در مرحله ۱ باعث بهبود بازار پسندی محصول و افزایش خندانی آن می گردد. از طرف دیگر کشاورزانی که با مشکل ناخندانی میوه مواجه نیستند هرگز اندازه میوه را فدای افزایش درصد کمی خندانی میوه نمی کنند.

اعمال تنش خشکی در مرحله ۱ اثر منفی دیگری بر تولید دارد. تنش های اول فصل باعث بلوغ ناخواسته و زودرسی و خندانی میوه در اواسط مرحله ۳ می شود. احتمال آلودگی این میوه ها به بیماریهای قارچی بیشتر بوده و ممکن است میزان آفلاتوکسین بیشتری در زمان برداشت داشته باشند. از طرف دیگر داده ها نشان می دهد که تنش در مرحله ۱ باعث سست شدن پوست استخوانی و مغز میوه می گردد. از جنبه مثبت، دریافتیم که اعمال تنش خشکی در مرحله ۱ در رقم PG1 و در یک سال پر محصول بطور قابل ملاحظه ای میزان محصول را در سال کم محصول افزایش می دهد. بنابراین روش کم آبیاری تنظیم شده (RDI) ممکن استدر بحث کاهش سال آوری موثر باشد.

همچنین باید در نظر داشت که آبیاری به میزان ۲۵ درصد ETe در طول مرحله ۲ در یک خاک بسیار کم عمق باعث کاهش اندازه پوست استخوانی و درصد خندانی آن می گردد. در حالتی که گنجایش ذخیره رطوبتی خاک کم است، توصیه می گردد که آبیاری حداقل با ۵۰ درصد ETC در طول مرحله ۲ انجام شود. برای خاکهای عمیق تر و در نتیجه سطوح رطوبتی بالاتر در شروع مرحله ۲، کم آبیاری با ۵۰ درصد ETC محافظه کارانه می باشد.

روش RDI می تواند بعنوان یک استراتژی امید بخش در جهت ذخیره آب بکار رود. در حالی که بازار پسندی محصول کاهش نیافته و حتی در برخی مواقع افزایش نیز می یابد، فقط کافی است تا تنش را در زمان صحیح آن اعمال کرد.

کاهش دور آبیاری باغات پسته در سیستم های تحت فشار (قطره ای) در تیر و مرداد

در باغات پسته بایستی دور آبیاری به هر ۵ تا ۷ روز بجای ۱۰ تا ۱۴ روز در ماههای تیر و مرداد برسد. بدین معنی که در طول این دو ماه میزان آبیاری ۲ برابر قبل از آن انجام شود. البته باید از نظر یکنواختی پخش آب و نیز زهکشی مناسب خاک مطمئن بود، چراکه ماندابی شدن خاک باعث بروز خسارات ناشی از بیماریهای قارچی برای درختان می گردد.

 اثرات کیفیت آب در نفوذپذیری و فشردگی خاک در باغات پسته

سله ساختمانی مهمترین عامل محدودکننده نفوذ آب کافی به درون خاک می باشد. همانطوری که قبلا ذکر شد، موثرترین ابزار در مقابل نفوذپذیری کم خاک و سله بستن آن، استحکام و پایداری خاکدانه ها است. فاکتورهای آبی- خاکی مهم در نفوذپذیری و سله بستن خاک که به آسانی قابل اندازه گیری و کنترل می باشند عبارتند از : ۱) شوری کل با اندازه گیری EC ۲) نسبت جذب سدیمی (SAR) ۳) اسیدیته (PH)

EC یک فاکتور مهم در تعیین سله بستن خاک می باشد. به هر حال آب اطراف ذرات خاک آب خاک) بطور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر ترکیبات آب آبیاری قرار دارد.

کاهش EC در آب خاک باعث افزایش تورم ذرات رس و در نتیجه کاهش اندازه منافذخاک می گردد. آب آبیاری با EC کمتر از ۰ / ۳ دسی زیمنس بر متر برای اغلب خاک ها ایجاد مشکل می کند. برای هر خاک یک واحد مشخصی از شوری (حد آستانه) آب خاک وجود دارد که کمتر از آن حد، عمل پراکندگی ذرات خاک اتفاق می افتد. عمل پراکندگی ذرات خاک بطور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر نسبت سدیم به کلسیم و منیزیم که نسبت جذب سدیمی نامیده می شود، قرار دارد. عموما با افزایش شوری و کاهش SAR، استحکام خاکدانه ها افزایش می یابد.

در برخی از خاکها دارای مقدار زیادی از رس سرپنتین می باشد، این رس ها از نظر میزان Mg (منیزیم) غنی بوده و نسبتا مقدار Ca کمی دارند. در چنین محیطی منیزیم ممکن است رفتاری مشابه سدیم داشته و باعث ناپایداری خاک، پراکندگی ذرات آن و کاهش نفوذپذیری گردد. برخی از متخصصین خبره معتقدند زمانی که نسبت منیزیم به کلسیم از ۱: ۱ بیشتر می گردد در خاکهای بارس سرپنتین، ممکن است مشکلات نفوذپذیری توسعه پیدا کند. خاکهای غنی از میزان پتاسیم قابل تبادل نیز ممکن است با مشکلات نفوذپذیری مواجه باشند. برخی از گزارشات حاکی از این است که زمانی که پتاسیم، کاتیون غالب در خاک باشد ممکن است اثراتی شبیه سدیم بر روی پایداری و تخلخل خاک داشته باشد. در این حالت پایداری خاک کم شده، خاکدانه در سطح پراکنده شده و ایجاد یک مانعی برای نفوذ آب در سطح خاک می نمایند. خاکهای غنی از رس مونتمور لونایت و ایلایت با افزایش مقدار منیزیم به آسانی پراکنده می شوند. اکسید آلومینیم آبدار، آهن و مواد آلی باعث پایداری ذرات رس شده بطوری که عملی، برعکس اثرات پراکندگی ذرات خاک در اثر آب سدیمی و یا آبهای باشوری خیلی کم، انجام می دهند.